جمعه 86 مهر 27 , ساعت 12:57 عصر
مآخذ: کتاب متافیزیک و چشم سوم، تآلیف مطلب برازنده، انتشارات نوید
خداوند متعال در شب معراج فرمود:
« ای احمد! آیا میدانی چه عیشی گواراتر و چه زندگیای ماندگارتر است؟ عرض کرد: خداوندا نمیدانم. فرمود: آن زندگیای گواراتر است که صاحبش از ذکر من غافل نگردد و نعمت مرا در بوتة فراموشی نگذارد و جاهل به حقّ من نباشد و شب و روز به دنبال کسب رضا و خشنودی من باشد.
اما زندگی جاودان و ماندگارتر آن است که صاحبش آن چنان روشی نسبت به نفس خود به کار گیرد که دنیا در نظرش پست و در چشمش کوچک و آخرت در دیدگان او بزرگ گردد و خواستة مرا بر خواستة خودش مقّدم بدارد و رضایت و خشنودی مرا بطلبد و حق نعمت مرا بزرگ بداند و رفتار مرا نسبت به خودش به خاطر بسپارد و در شب و روز که میخواهد نافرمانی و گناه نماید مرا در نظر بگیرد و مراقب باشد و دل خود را از آنچه ناخوش دارم، دور سازد و شیطان و وسوسههای او را دشمن بدارد و نگذارد بر دلش راه یابد، پس اگر چنین بود، من نیز محبّت خود را در دلش اسکان میدهم تا اینکه دل او را کاملاً از آن ِ خود سازم و دلش را از دنیا فارغ و به آخرت مشغول نمایم و او را چون محبّان دیگرم، از نعمتهای تازه بهرهمند سازم و چشم و گوش و دلش را باز کنم تا اینکه با دلش بشنود و با آن به جلالت و عظمت من نگاه نماید بهطوری که دنیا را بر او تنگ سازم و لذّتهای دنیوی را دشمن او قرار دهم و او را از دنیا و آنچه که در دنیاست بترسانم همانطور که چوپان گوسفندان خود را از چراگاههای خطرناک میترساند و دور مینماید، او را از گناهان دور سازم و چون بندهای به این مقام دست یافت، از مردم میگریزد و گوشهگیری اختیار مینماید و از دنیای فانی به دنیای باقی منتقل میشود، از خانة شیطان به خانه خداوند رحمان پناه میآورد.
ای احمد! چنین بندهای را به هیبت و عظمت زینت میدهم، این است عیش گوارا و زندگی جاویدان و این است مقام اهل رضا و خشنودی؛ پس هر کس طبق رضا و خشنودی من رفتار نماید، سه خصلت را ملازم او میسازم: با سپاسگزارئی او را آشنا میکنم که جهل به آن آمیخته نیست و ذکری به او میدهم که با فراموشی مخلوط نشود و محبّتی به او ارزانی میدارم که محبّت مرا بر محبّت آفریدگانم مقّدم بدارد؛ پس چون مرا دوست بدارد من نیز او را دوست خواهم داشت و چشم دلش را به شکوه و جلال خود باز خواهم نمود و بندگان مخصوص خود را از او پنهان نخواهم ساخت؛ پس در تاریکی شب و روشنایی روز با او سخن گویم تا اینکه سخن گفتن او با آفریدگانم قطع شود و با ایشان مجالست ننماید و سخنان خود و فرشتگانم را به گوشش برسانم و رازی را که از مردم پنهان کردهام در اختیارش قرار دهم و لباسی از حیا و شرم بر او بپوشانم تا همة مردم از او شرم نمایند و بر روی زمین راه میرود در حالی که آمرزیده شده است و دل او را شنوا و بینا سازم و چیزی از بهشت و دوزخ برای او پنهان نمیکنم. و او را به آنچه در قیامت بر مردم میگذرد از قبیل ترس و وحشت، آگاه نمایم و او را بر حسابرسی که از ثروتمندان و فقیران و نادانان و عالمان به عمل خواهد آمد مطّلع کنم و قبر او را نورانی نمایم تا اینکه نکیر و منکر را برای سئوال و جواب نزد او بفرستم، اما اندوه مرگ و تاریکی قبر و لَحد و بیم روز قیامت را نبیند، پس برای او میزانش را نصب نمایم و نامة عملش را بگشایم، آنگاه نامة عملش را در دست راست او بگذارم و او آن منشور را میخواند و آن هنگام دیگر مترجمی بین من و او نیست و من با او بدون واسطه سخن گویم؛ پس اینهاست صفات مُحبّان و دوستان.» (طریق عرفان، ص139 تا 141)
Reference: Dr Motaleb Barazandeh, Metaphysics and Ajna, Navid publications, 1383
نوشته شده توسط ماه منیر تاشک | نظرات دیگران [ نظر]